فاش میگویم که در پی خویشتنم....

بیان احوال و شرح حال و نقدهای شخصی به مسائل اجتماعی

بیان احوال و شرح حال و نقدهای شخصی به مسائل اجتماعی

شرح حال نویسی به شیوه اتوبیوگرافی و بیان خاطراتی که در گذر زمان ممکن است فراموش بشوند.همه چیزهایی که ممکن است روزگاری از صفحه یاد محو شوند و یا خاطرات به ظاهر بی اهمیتی که شالوده فکری من بر آن ها بنا شده است ....

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه» ثبت شده است

پسر: کی میشه بریم سوار اون قایق ها بشیم ؟

دختر: وقتی که ازدواج کردیم ؟

پسر: خیلی قشنگه که آدم با این لنج ها بتونه شب رو توی دریا باشه و ماه و ستاره ها رو ببینه

دختر: یعنی دو تایی بریم ؟

پسر: این نسیمی که از دریا میاد من رو به سمت خودش می کشونه 

دختر: بعد از ازدواج هم میایم این جا؟

پسر: عاشق تماشای غروب آفتاب کنار ساحل هستم

دختر: منظره خیلی عاشقانه ای واسه قدم زدن توی ماه عسل

پسر: این کشتی ها کجا میرن به نظرت؟

دختر: از تنهایی بدم میاد

پسر: درسم که تموم بشه باز هم کنار ساحل میام 

دختر:منظورت با هم دیگه است دیگه ؟

پسر: به نظرت این دریا چند نفر رو مثل ما به خودش دیده ؟

دختر: مجرد یا متاهل؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۲:۱۳
امید پویان