مدرسه ای که ابتدایی توش درس میخوندم وضعش اوایل خیلی خراب بود!
خراب میگم خراب می شنویدا!
زمستون ها دستشویی رفتن یه معضل بزرگ بود و فکرکنم به خاطر همون چند سال دستشویی درست و حسابی نرفتن بعدها به کلیه درد دچار شدم!
واسه این که دستشویی بری باید از کلی یخ و برف رد میشدی و بدا به روزی که کفشت سر بود و به دلیل وجود اب توی دستشویی ممکن بود با سر بخوری زمین توی کف کثیف دستشویی! با زحمت که جلو می رفتی و به دستشویی وارد میشدی باید همه احتمالات اعم از وجود آفتابه ، شیر ،و صحت عملکرد رو چک می کردی تا یک وقت خدای نکرده دچار مشکل نشوی!
خلاصه می رفتی مینشستی و کارت رو انجام میدادی یهو میدیدی که...... ای دل غافل آب یخ زده و اصلا باز نمیشه!...
دو تا چاره بیشتر نداشتی در اون شرایط:
الف) با خفت وخواری دستت رو توی افتابه کنی و یخش رو بکشنی و اب یخ رو ماتحت بریزی تا دچار سوزش بیشتر نشی
ب) با خفت و خواری بیشتر از حالت اول همون طوری عملیات رو نیمه کاره رها کنی
ما حالت اول رو در نظر می گرفتیم معمولا و پا میشدیم با ناراحتی خیلی زیاد میومدیم بیرون که دست شوم سرنوشت روی سطح لغزنده روشویی پامون رو سر میداد و اون موقع بود که آدم دلش میخواست عالم و آدم رو فحش بده!
اگه یه مقدار هم خوش شانس تشریف داشتی کافی بود آقا معلم هم هنگام ورود به دلیل دیرکردن و بی انضباطی یه کتکی بهت بزنه تا دستشویی رفتنت برات خاطره تاریخی بشه!
پ ن : خاطرات مربوط به مدرسه انقلاب شهرستان خرمدره می باشد