به نام خداوند مهربان
آخر هفته ها همیشه یک خوبی داشته و اون هم این که با خیال راحت آدم میتونه پاشو بندازه روی پاش و قدری خمیازه بکشه و به تماشای یک فیلم قشنگ هم بشینه.
اگر فیلم کمدی باشه و خوش ساخت هم باشه و از قضا دست روی دغدغه ای شما هم بگذارد که دیگر چه بهتر.
همواره نسبت به نظام آموزشی ایران و سیستم نمره دهی اعتراض داشته ام و معقدم که سیستم فعلی خلاقیت را در دانش آموزان و دانشجویان می کشد و عملا از ما میرزا بنویس درست می کند بدون این که خرد یا هوش خودمون رو به کار بگیریم.
از ابتدایی هم به دلیل استرس امتحانات درس میخوندم و نمره های خوبی می گرفتم که ذکرشان در خاطرات ابتدایی رفته ولی خیلی بیشتر دوست داشتم که از خلاقیتم استفاده کنم تا حافظه ام.
این همه مقدمه چینی برای این بود که یک فیلم دیگر از لیست IMDB TOP 250 رو خدمتتون معرفی کنم که خودم هم دیدم.
این فیلم محصول سال 2009 سینمای هنده که در زمان خودش تمامی رکوردها رو جا به جا میکنه که برای یک فیلم کمدی که در عین حال در لیست آی ام دی بی در رتبه 249 ام هم می ایسته جای تعجب داره.
فیلم در مورد سه دانشجوی هندی هست که با مشکلات گوناگون وارد دانشگاه میشن تا مهندس بشن در حالی که یکی را فقر خانواده ، دیگری را فشار خانواده و سومی را یک قرارداد نانوشته به این سرنوشت دچار کردن و مدام سوالی که از خودشون می کنن اینه که چرا؟؟؟
از طرفی استاد سخت گیری هم دارند که بسیار به اصول خودش مقیده و به هیچ وجه نه به کسی ارفاق می کنه نه هیچ چیز دیگه ای. در واقع مثل یه ژنرال نظامی می مونه که حرف هیچ کس را قبول ندارد و تنها و تنها با اصول آموزشی آکادمیک و کلاسیک علاقه و اعتقاد دارد و جایی برای احساسات ، عواطف و خلاقیت های فردی در امتحان ها و آموزش هایش در نظر نمی گیرد.
از طرفی راجو شخصیت اصلی فیلم یک مبتکر به تمام معنا است و کسی است که از هر گونه کپی و حفظ کردن بیزار است و بارها در فیلم نشان می دهد که این روش ها فایده ندارند و سیستم آموزشی را زیرسوال می برد و حتی استاد سختگیرش را متهم به قتل یکی از دانشجویان از طریق تحت فشار روانی قرار دادن وی می کند.
استاد سعی دارد اشتباه بودن عقاید راجو را به او اثبات کند که البته کمتر به این توفیق نائل می شود.
از طرفی سیستم دانشگاه به قدری به دانشجویان برای فارغ التحصیل شدن و جذب بازار کار شدن فشار می آورد که دانشجویان خودکشی می کنند و شاید در نگاه اول این قضیه را فقط مرتبط به هند یا تخیلی بدانیم ولی بد نیست بدانیم که متاسفانه آمار بالای خودکشی دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف هم مسئولین مملکت ما را نگران کرده است و اتفاقا وقتی که با یکی از دانشجویان شریف صحبت می کردم بسیار از شیوه ارزیابی و جو دانشگاه ناراحت بودند که باعث وارد آمدن فشار های بسیاری به آن ها می شود پس این حقیقت در فیلم پر بیراه نیست .
مساله دیگری که در فیلم مورد بحث است به نظر من این است که سیستم آموزشی هویت ما را از ما می گیرد و به معنای واقعی تزریق عقاید می کند و روحیه و خلق فردی را هیچ می انگارد. این مساله هویت البته به نحو بسیار زیباتر در فیلم میلوش فورمن با نام "دیوانه از قفس پرید" نمایش داده شده ولی در این جا و در نظام آموزشی به شکی زیبا توس این کمدی هندی به نمایش در می آید و یک طعنه به متخصصان و دست اندر کاران آموزش و پرورش می زند که کجایید که شهر را آب برد ای غافلان!
و البته دست آخر این اساتید و سایر دانشجویان هستند که باید سر تعظیم فرود بیاورند در برابر این سه دانشجو و به خصوص رانجو.
در آخر باید بگویم که گرچه فیلم هندیه و نقاط ضعف هم زیاد داره و بالطبع نمیشه یک شاهکار جهانی قلمدادش کرد اما طعنه ها و کنایه ها و شوخی ها واقعی و انسانی اندو شایسته احترام.
به امید روزی که خرد بیشتر از حافظه ارزش داشته باشد.