تقدس و تعصب
تقدس چیست؟
در لغت نامه دهخدا تقدس به معنی پاک ، پاک شدن و تطهر است.
به طور خلاصه یعنی مبرا دانستن از هر گونه خطا و نقص.
تقدس سازی یعنی چه؟
تلاش برای تقدس بخشیدن به شخص یا شخصیت یا واقعه یا شی خاصی.
جهت شرح ذکر میشود که تقدس به معنی تفکر عده ای است که دوست دارند در دوره ی تاریخی خاصی بمانند.عده ای پیشرفت را دوست ندارند و میزان پیشرفت دیگران را با ایستائی خود اندازه گیری کرده بدان نام انحراف می نهند و چون در گذشته مانده اند در صورت عدم متابعت و همراهی دیگران به خشونت روی می آوردند.
تقدس در رابطه ی تنگاتنگ با مقوله تعصب است. برای بررسی علل تعصب باید به دو مولفه توجه کرد:
الف) مجهول بودن:
تقریبا تمام پدیده های زندگی بشری که مجهول بوده اند و به دلیل مجهور بودن منجر به ایجاد تعصب بر روی آن ها میشود با دو رویکرد رو به رو بوده اند. رویکرد اولی پرسشگری، کشف ، تحقیق بوده است و رویکرد دوم مقدس انگاشتن و مشمول خطوط قرمز بودن و عدم ورود به مسائل حوزه تفکر.
ب) رازآلود بودن و عدم شفافیت:
در این حالت نیز همان وضعیت مجهول بودن مطرح است که توام با ماهیت رازآلود پدیده خواهد بود.
البته پاسخ های سوالات یاد شده در حوزه علوم جامعه شناسی و روانشناسی نهفته است ولی در طول تاریخ عموما پاسخ به سوالات یاد شده توام با "استفاده از خشونت" به عنوان ابزار جلو برنده بوده است. نقل قولی از محمدرضا ملکیان به خوبی نشان دهنده این ارتباط است : "تقدس گرایان متوسل به خشونت میشوند برای دفاع از مقدسات و متوسل به مقدسات می شوند برای دفاع از خشونت".
همان گونه که اشاره گردید راز آلود بودن یکی از مولفه های تقدیس و تعصب می باشد.در تبیین پدیده مقدس ، تقدیس گر میداند که در حال فریب مخاطب خویش می باشد لذا از بیانی رازآلود استفاده میکند همواره مخاطب خود با به دلیل رازآلود بودن پدیده به سکوت فرا میخواند و از طریق همین سکوت است که فضای ترس القا شده و تقدیس گر به کمال مطلوب دست میابد.
در حوزه اجتماعی برای تقدیس ابتدا بت میسازند ، سپس آن را تراشیده به مظهر نمایش رسانده و آنگاه شروع به پرستش می کنند.متاسفانه تاریخ میهن ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
به طور مثال ابتدا شاه ایران یعنی رضا شاه تنها وتنها رضاخان میرپنج بود ، سپس تبدیل شد به رضا شاه و دست آخر پس از واگذار کردن سلطنتبه فرزندش تبدیل به رضا شاه کبیر می شود و مورد ستایش روزنامه ها و تلویزیون و روزنامه دولتی وقت قرار می گیرد و سرانجام به عنوان شخصیت قرن معرفی می شود!
نمونه ی دیگر این تقدس سازی را در مورد آخرین شاه ایران محمدرضا پهلوی هم می بینیم.
وی ابتدا محمدرضا پهلوی بود سپس شد شاهنشاه آریامهر و در نهایت بزرگ ارتشتاران و سایه خدا با شعاری معروف که بسیاری از افراد هنوز در خاطر خود دارند:خدا-شاه-وطن
اندکی که به زمان حال نزدیک می شویم به سال های سخت جنگ و دفاع مشروع می رسیم که با نام "دفاع مقدس" معرفی میشود و کوهی از واژگان نظیر دفاع مقدس، جنگ مقدس ، مرگ مقدس، خاک مقدس، خون مقدس، آدم مقدس ،کشور مقدس و ... رو به رو می شویم.
گویی این مفاهیم ایجاد می شود که به مخاطب بگوید: "ورود ممنوع!"
مخالفت ، کنکاش یا تفحص در حوزه مقدس توهین و خیانت تلقی شده و با آن مقابله می شود. در واقع این تفکر خاصیت خود را با ایجاد فضای ترس و دیگران را به ستایش از خود و افکار خود خواندن نشان میدهد.برای اثبات خود و افکار خود پدیده مورد نظر را مقدس جلوه دادن و مخالفین خود را ضد "مقدسات" نامیدن.
در این حالت کشور، پیشوایان و گاه رهبرانشان تبدیل به ابزاری برای بستن دهان مخالفین می شوند و خود را درست تلقی کرده و افکار خود را به عنوان یک "وظیفه"تلقی می کنند که از سوی پیشوایانشان بر عهده آن ها قرار داده شده است و به سان پدرانی دلسوز تلبیس می شوند.
تاریخ سده اخیر به ما نشان میدهد که میهن دوستان واقعی و آنان که به راستی درد انسانیت و ملیت آزرده خاطرشان ساخته است بیشترین ضربات و اتهامات را از جانب همین افراد دریافت کرده اند.
به قسمتی از سخنان محمدرضا پهلوی نگاه کنید:
"کسی که وارد حزب جدید سیاسی(رستاخیز) نشود دو راه پیش رو دارد چنین شخصی یا وابسته به یک سازمان غیرقانونی است، یا به حزب غیرقانونی توده و به بیان دیگر یک خائن است.این چنین فردی جایش در یکی از زندان های ایران است، یا اگر مایل باشد میتواند همین فردا کشور را ترک کند و هر جا بخواهد برود، بی آن که عوارض خروج از کشور بدهد و هر جا بخواهد برود زیرا ایرانی نیست، جزء ملت نیست و فعالیت های او طبق قانون غیرقانونی و مستوجب مجازات است."(کیهان اینترنشنال،3 مارس 1975 صفحه دو)
بنابراین گفته ها است که می گوییم تقدس تعصب می آورد و تعصب حاشیه تحمل و بردباری را کاش می دهد و تبدیل به رویکرد خشن می گردد."خشونت در کلام" ، به طبع "خشونت در رفتار" و نهایتا هیچ انگاری دیگران.
"تقدس گرا" با چشم ها و تفکر بسته پا بر زمین می کوبد و انگشت اشاره را به تهدید نشان می دهد به راحتی نظرات و احتمالات را رد کرده و حقیقت را فقط در داشته های خویشتن جستجو می کند. همه ی این اتفاقات در هنگامه ای رخ میدهد که همه ی پدیده های پیرامونی وی دارای حرکت و پویا هستند و "متعصب" فقط در جا میزند و دچار سکون در حالات و رفتار می شود.
تفکر "متعصب" فقط همان حقیقت قابل قبول خویش را می بیند و ذهنش در افق های دور به دنبال هیچ چیزی نمی گردد. به نحو اولی "سکون" در مدار بسته تبدیل به "تقدس" شده و تقدس گرا برای اثبات درستی و صحت تفکر خویش از توسل به وسیله ای رویگردان نخواهد بود. اینجاست که گفته میشود "تقدس" و "تعصب" پیش نیاز "خشونت" میگردند......
نوشته شده توسط: امید پویان